در خدمت و خیانت وبلاگ نویسی

این پست را قرار بود خیلی زودتر از اینها بنویسم(بنابر قولی که در چندین و چند پست قبلی داده بودم) دلیلش هم این بود که محمدرضا فرهادی پور در این پست خود، نومیدانه به وبلاگ نویسی اندیشیده بود و من قرارم بر این شد که در این باره بنویسم. اما بعلت ماجرای تورم و بحث هایی که در وبلاگستان براه افتاد، نتوانستم به قرار خود پایبند باشم، که در این پست سعی خواهم کرد آن وعده را به جای آورم.

«دنیای مجازی، واقعیت ناگزیر و ناگریز زندگی ماست.» اما آیا این گزاره برای توجیه وبلاگ نویسی کافی است؟ اگر بدون ملحقات و استدلالهای میانی باشد، قطعا نه. به همین منظور من استدلال های میانی را به دو گره متفاوت تقسیم می کنم شامل:

1-وبلاگ نویسی به عنوان امری خصوصی: برای من وبلاگ نویسی علاوه بر تمامی جنبه های دیگر، امری شخصی نیز هست. تجربه ایست از زیستن، از گفتن و شنیدن، از بودن و مهمتر از همه از شدن. و این خود بسیار ارزشمند و حایز اهمیت است. چرا که سیر افکار و اندیشه های ما همانند شخصیت مان و چه بسا، بسیار سریعتر از آن در حال تحول و شدن است، در یک دگرگونی مدام و به تعبیری در سراشیبی فراموشی. ما فراموش می کنیم که چه بودیم(هستیم)، چه می اندیشیدیم(می اندیشیم) و چگونه آن را بیان می کردیم (می کنیم)، و چگونه می زیستیم(می زییم) و … . اما مکتوب شدن همه اینها در یک فضای مجازی بطور خلاصه می تواند سیر و روند فکری فرد را حداقل بر خود فرد عیان سازد. و این بسیار حایز اهمیت است. همچنین در این حوزه می توان از منافع بسیار وبلاگ نویسی در خصوص افزایش گستره آشنایان و بالتبع آن؛ افزایش گستره امکانات فردی، شناختن بیشتر وضعیت موجود، مورد نقد قرار گرفتن، اطلاع یابی از برخی جریان ها و حوادث و شرایط خاص! و غیره هم نام برد.(تا این جا مخاطب داشتن و یا نداشتن وبلاگ اهمیتی ندارد)

2-وبلاگ نویسی به عنوان عملی در عرصه عمومی: بخش غالب آنچه در گزینه پیشین آمد را می توان با ثبت و نگارش در دفاتر شخصی پوشش داد و از منافعش بهره مند شد. اما وبلاگ نویسی علاوه بر آنچه آمد، به مثابه یک عمل کنش ورزانه در عرصه عمومی نیز منافعی را در پی دارد. هرچند که بقول منکیو و بسیاری دیگر؛ ممکن است از ناحیه برخی دانشگاهیان به سطحی بودن و عوام بودن!! متهم شوی، اما تاثیری که یک وبلاگ نویس مطرح می تواند داشته باشد، بسیاری از دانشگاهیان مطرح ندارند. در اینجا برای ادای صحیح مطلب، می خواهم به زندگی فریدمن اشاره ای گذرا داشته باشم. فریدمن در دوره زندگی خود از معدود اقتصاددانانی بود که هم کارهای آکادمیک جدی کرد، هم کتابها و مقالات فراوانی نوشت ، هم ستون ثابتی دریک مجله پرطرفدار داشت(نیوزویک) و هم برای پیشبرد اندیشه خود، چند فیلم مستند ساخت و برای این امر به نقاط مختلفی از کارگاه های سنگاپور تا آمریکای لاتین سفر کرد و گزارش تهیه کرد. جالب است بدانید که فریدمن در طول زندگی خود، هماره مورد هجمه اقتصاددانان به قول خود او؛»آکادامیک» قرار داشت و آنان وی را به عوام بودن، غیرآکادمیک بود و سطحی بودن متهم می کردند. اما دستاورد فریدمن، خصوصا تاثیری که بر روی افکار عمومی جهان و بخصوص آمریکا نهاد، شاید بدون اغراق از تمام اقتصاددانان دیگر، بیشتر و مهم تر بوده است. آنطور که گفته می شود مستندهای تلویزیونی که فریدمن ساخت، تاثیراتی بس بزرگ را در آمریکا و میان افکار عمومی آن کشور گذارد. بطوری که هنوز که هنوز است؛ از فریدمن به عنوان یکی از مشهورترین اقتصاددانان نام برده می شود. قصدم از ذکر این مثال بیان این مطلب بود که کار در عرصه عمومی آنهم بدین شکل، برای کسانی که خواستار ترویج و گسترش ایده خاصی خصوصا در این فضای بسته و تنگ جامعه ما هستند، می تواند اثراتی بسیار بیشتر از آنچه متصور است داشته باشد. البته برای آن کس که کمی از عقلانیت محدود و ساده موجود در این فضا فاصله گرفته باشد.

3-از سوی دیگر نباید فراموش کنیم که اندیشیدن فرآیندی تک سویه نیست. نوشتن برای دیگری، همانند گفتن با دیگری، مترادف با اندیشیدن است. اندیشه در حالت رابینسون کروزه ای اصلا شکل نمی گیرد و به وجود نمی آید. اندیشیدن امری بین الاذهانی است و اندیشه در میان گفتگو و حین نوشتار است که شکل می گیرد. از همین روست که گفته می شود؛ بدون زبان اصلا اندیشیدن مفهومی ندارد. و اندیشه و فکر تنها با وجود زبان می تواند معنا یابد. به همین جهت اونامونو با قوت می گوید که:»عقل محصول اجتماع و مشاع بین همگان است». پس به فرآیند وبلاگ نویسی می توان به این صورت نگاه کرد؛ به عنوان اندیشیدن و تفکر کردن. اصلا نوشتن همان اندیشیدن است و این امر آنجا تشدید می شود که صیقل هایی که بر این اندیشیدن از سوی دیگری وارد می آید می تواند بسیار راهگشا و گره سوز باشد. در این معنا، داشتن یک وبلاگ برای هر آنکس قصد اندیشیدن و تفکر دارد شاید ضروری نباشد اما بسیار مهم است.

4-همچنین می دانیم که ما ایرانیان،سنت نوشتاری ضعیفی داریم. که این امر بسیار به ما صدمه زده است و شاید از همین جهت است که گاه و بیگاه بعنوان «ملتی بدون حافظه تاریخی» مورد نقد قرار می گیریم. وبلاگ نویسی می تواند بعنوان یک سنت نوشتاری صرف هم مطرح باشد. سنتی که هم به فرد و هم به جامعه مدرن خدمات بزرگی کرده و می کند. بنابراین از این زاویه هم می توان وبلاگ نویسی را به مثابه یک امکان بزرگ دید.

اما در بیان خیانت های وبلاگ نویسی که این روزها وبلاگرها با یکدیگر رقابت می کنند! البته در این خصوص نیز می توان بسیار، داد ِسخن داد. از آن جمله می توان به تنگ شدن زمان برای کارهای دیگر، از دست رفتن برخی فرصت ها، ناراحتی اعضای خانواده، و از همه مهم تر تلف شدن زمان هایی که برای وب گردی می گذرد، نام برد، که البته اجتناب ناپذیر است. برای این امر می توانید به این پست منکیو(متاسفانه هرچه گشتم پیدایش نکردم. درباره کم شدن کارهای پژوهشی وبلاگ نویسان بود) نگاهی بیندازید!(که بنظرم با محدود کردن و مشخص کردن محدوده زمانی و نیز استفاده کردن از نویسندگان همکار می توان این مشکل را تا حد بسیاری برطرف نمود.)

*پست بعدی هم در خصوص وبلاگ های اقتصادی فارسی زبان خواهد بود.

**      راستی یکی از دوستان زحمت پینگ را بکشد

این نوشته در Economics, iran, محمدصادق الحسینی, و غیره, وبلاگ نویسی, وبلاگ های دیگر, کاتالاکسی, اقتصاد, بلاگ هایی که می خوانم, جامعه, زندگی ارسال شده. این نوشته را نشانه‌گذاری کنید.

12 پاسخ برای در خدمت و خیانت وبلاگ نویسی

  1. «آی تی نوشت دات نت» شروع به کار کرد!

    شروع به کار کرد

  2. یکی از همکاران بلاگ نیوز» ملاحسنی» در بلاگ نیوز به نوشته‌ی خوب شما لینک داده‌است. کار ما در بلاگ نیوز، معرفی بلاگرهای خوب است تا باری از دوش مشتاقان نوشته‌های خوب وبلاگی برداریم که فکر می‌کنم تا حدی مرتفع کننده‌ی نقصی» وقت صرف‌شده در وب‌گردی» باشد که شما به آن اشاره کرده‌اید.
    متشکر! بجث جالبی را آغاز کرده‌اید گرچه متاسفانه من از اقتصاد چیزی دست‌گیرم نمی‌شود.
    ————————
    صادق: مرسی از توجهتان. بله من با بلاگ نیوز آشنا هستم ولی متاسفانه چون فیلتر است دسترسی سخت شده است. در مورد اقتصاد هم بگویم که اتفاقا یکی از اهداف این وبلاگ همین بوده است که غیراقتصادی ها آن را بخوانند. بنابراین همیشه از طالب تخصصی پیچیده اجتناب می کنم.
    موفق باشید

  3. ارسلان :گفت

    سلام دوست عزیز مطلبی در مورد دریای مازندران نوشتم اگر لطف کنید لینکی به مطلبم بدید ممنون میشم تا دیگران نیز بخوانند

  4. حمید :گفت

    سلام
    خیلی خوب بود. مرا به فکر انداخت! شاید یک وبلاگ تاسیس کردم. در کل باید بگویم تفکر برانگیز بود.

  5. بنفشه :گفت

    به موضوع مهمی پرداخته بودید. نزدیک 4 سال وبلاگ می نویسم و اول با افکار رابینسون کروزوئه ای اینکار را ادامه می دادم. حال ، این رویه تغییر کرده.چون مخاطبی هست و باید در نظرش گرفت. با امید موفقیت شما

  6. بي صبرانه منتظر خواندن پست بعدي ات هستم. اين يكي هم جاي خود دارد و عالي نوشتي.

  7. پست جالبی بود . چند نکته:
    1- به نظرم وبلاگ نویسی مانند خیلی چیزهای دیگر در رندگی در صورتی که از حد خود فراتر برود چیز بدی است و جا را برای عرصه های دیگر زندگی تنگ میکند(همانطور که اشاره داشتی)
    2- وبلاگ نویسی ذهن انسان را فعال تر و پویا تر میکند . در صورتی که این فعالیت همراه با مطالعه متون آکادمیک باشد، خوب است ولی اگر بدون آن باشد خوب نیست چرا که (به نظر من) عمق سخنان را کم میکند. این برای یک اقتصاد دان(خوان) خوب نیست .
    3- وبلاگ امر اعتیاد آوری است. اگر زیادی به آن بپردازی امکان کار استخوان دارعلمی از شما گرفته میشود . وبلاگ نویسی (خوانی) بایستی کنترل شده باشد والا آثار منفی اش از آثار مثبت اش بیشتر است .
    4- من هم با کسانی که وبلاگ نویس بوده اند ارتباط داشته ام و هم با کسانی که پز کار آکادمیک سطح بالا دارند. با توجه به سطح دانش در میان اقتصاد خوانده های وطنی ما، به نظرم میرسد که خلاقیتی که وبلاگ نویسان دارند دیگران کمتر دارند. از نظر سطح آکادمیک هم تقریبا همه در یک سطح اند و به نظرم بخش زیادی از بحث های » وبلاگ ننویس ها » افه است . من که کار درست و درمانی از آنها ندیده ام(مانند کتاب قابل توجه ، مقاله درخور ، ترجمه درست و حسابی و…).. حداقل در میان کسانی که با آنها ارتباط داشته ام.
    ممکن است برخی از بحث های من متناقض به نظر بیاید . اجازه بدهید در صورت نیاز بیشتر صحبت خواهیم کرد .
    ——————————–
    صادق:
    1- موافقم. ولی «حدش» را همان فرد وبلاگ نویس خودش تعیین خواهد کرد
    2- درست است که مطالعه آکادمیک ضروری است. اما کسی که وبلاگ نویس است و وبلاگش خوانده میشود نمی تواند مطالعه نداشته باشد.(هرچند مطالعاتش سمت و سویی غیرآکادمیک تر می گیرند.)
    3-موافقم
    4-در ایران با این امر موافقم به شدت مهدی جان
    موفق باشی

  8. kochebagh :گفت

    مطلب قابل تأملي بود! دست مريزاد

  9. parissa :گفت

    خیلی خوب فکر می کنید .

  10. اسماعیل پیش بهار :گفت

    صادق خان باز هم مثل همیشه عالی نوشتی
    فقط اینکه گاهی اوقات وبلاگ نویسی آدم را مجبور به مطالعه بیشتر می کند (بسته به نوع مطلب و برخورد مخاطب)
    موفق باشی عیدت هم مبارک

  11. سلام
    جالب بود. برخی از دلایل وبلاگ نویسی من هم همین مواردی است که گفتی. ضمن اینکه معتقدم وبلاگ نویسی می تواند برای هر فرد عواقب خاصی داشته باشد. ممکن است یکی را پژوهشگر نماید اما برعکس ممکن است آدمی را از مطالعات طولانی مدت بازدارد.
    خسته نباشی.

  12. همداني :گفت

    باسمه تعالي
    با سلام
    جام جم : 68 در صد زندانيان ديه فاقد بيمه نامه هستند. 24/6/86
    فلسفه وجودي بيمه در همه جاي دنيا بر اين استوار است كه افراد يك جامعه با پرداخت اندكي از درآمد خود بتوانند در زمينه هاي مختلف و در شرايط پيش آمدهاي ناگوار از تسهيلات مناسبي بهره مند شونداما در كشور ما موضوع كاملابرعكس است . تورم كه هر ساله افزايش مي يابد مردم بايد تاوان آن را بپردازند و مجريان قوه قضائيه هر سال با بالا بردن ميزان ديه به اين نابساماني اضافه مي كنند بصورتي كه امروزه بيمه شخص ثالث با 250 هزار تومان حق بيمه سالانه كمر قشر متوسط و پايين جامعه را شكسته است و شركت هاي بيمه با دريافت اين مبالغ از مردم پوست آنهارا ميكنند و هيچ ارگان و دستگاه نظارتي نيز به كار اين شركت هاي عريض و طويل كار ندارد و اين شركت ها به چاپخانه چاپ اسكناس تبديل شده اند و سيرو موني ندارند و هر از چند گاه با مظلوم نمائي اظهار ميدارند كه در حال ضرر دهي هستند و يا براي خودرو هائي كه بيمه ندارند اشك تمساح ريخته و دايه مهربانتر از مادر مي شوند و خلاصه اين كه بي نظارتي و اجحاف در حق مردم باعث شده است كه خيل زيادي از مردم توان پرداخت حق بيمه را نداشته و با بروز سانحه بايد روانه زندانها ويا با هزاران معضل ديگر روبرو شوند و يا به تعبيري زندانها آباد ميشود؟؟ و در كنار همه اين حرف ها در شهري مانند تهران هر روز هر دستگاهي براي شهروندان تصميم تاز ه اي ميگيرد و محدوده طرح ترافيك را گسترش مي دهند و بالاجبار خودروها بسيار كم مي توانند در طول سال تردد نمايند ودر مجموع با يك حساب سر انگشتي خودروها در تهران حداكثرفقط 2 ماه در سال و آن هم در روز هاي تعطيل حق استفاده از خودروي شخصي را دارند و در اين خصوص هيچ فرد مسئو لي حاضر نشده است بيايد و با اين شرايط حق بيمه ها را كم نمايد و در حد اين مدت محدود نرخ بيم نامه ها را مشخص نمايد و جالب است كه اين نرخ ها مانند كرايه خانه هر سال رو به افزايش بو ده و از آن طرف ميزان بيمه شوندگان كمتر.به اميد حل اين مشكل عمومي توسط مسئولين و نمايندگان مجلس و سازمانهاي نظارتي و قضائي و جلو گيري از اين اجحاف ها كه در طول سالها بصورت غده سر طاني در آمده و در اثر بي نظارتي اين يكه تاز يها نهادينه شده و اصولا هر چه حق هست متعلق به اين شركت ها بوده و اصلا مردم حقي نداشته و فقط محكوم به پرداخت اين نرخ هاي غير منطقي و دور از عدالت و انصاف هستند؟!…
    و اي كاش تحقيق و تفحصي پيرامون اين بيمه ها ميشد تا زواياي ديگري براي مسئولين و مردم روشن و شفاف ميگشت.
    مصطفي همداني

بیان دیدگاه